قومی کردن مسائل آذربایجان غربی، بزرگ ترین مانع توسعه

۱۷ آذر, ۱۳۹۷
قومی کردن مسائل آذربایجان غربی، بزرگ ترین مانع توسعه

 

آذری‌ها: حدود یک سال و اندی پیش، مطلبی به قلم رضا کدخدازاده، نویسنده و روزنامه‌نگار ساکن استان آذربایجان غربی که در هفته‌نامه «امید جوان» منتشر شده بود را در تارنمای خبری-تحلیلی آذری‌ها منتشر کردیم. با توجه به سخنان اخیر استاندار محترم آذربایجان غربی، «محمد مهدی شهریاری» در جمع نخبگان دانشگاهی این استان در تهران که وی نیز در بخشی از اظهاراتش، «قومیت‌گرایی» را یکی از عوامل اصلی توسعه‌نیافتگی این استان ذکر کرد و البته سخنان وی توسط افراد و جرینات ضد ملی این استان، با جعل و تحریف روبرو شد و سبب بروز حاشیه‌هایی در آذربایجان غربی شد، بازنشر این مطلب را خالی از لطف نمی‌دانیم:

 

باید گفت در آزادترین کشورهای جهان هم نسبت به مسائلی که به شکل واضح و مبرهنی امنیت ملی آن کشور را تهدید می‌کند نه تنها سکوت نمی‌شود بلکه به جدی‌ترین شکل ممکن با آن برخورد می‌شود. مدت‌هاست که در برخی از رسانه‌های آذربایجان غربی شاهد آن هستیم که دامن زدن به مسائل قومیتی توسط آنها به شکل عیانی انجام می‌گیرد. این موضوع البته فقط به رسانه‌های استان نیز ختم نمی‌شود و شوربختانه جریانات پان‌ترکیسم و پان‌کردیسم و به طور کلی قوم‌گرایی، حمایت ادارات و مسئولان دولتی و بانفوذ استانی را نیز پشتوانه‌ی تحرکات خود می‌بینند. این اتفاق نامیمون نه تنها در نهان، بلکه کاملاً آشکارا نیز دیده می‌شود. نمونه‌ی واضح آن مراسمی بود که چندی پیش شهرداری ارومیه به بهانه‌ی گرامیداشت استاد شهریار برگزار کرد و متاسفانه به نشستی تبدیل شد که به جرات اگر در آزادترین کشور جهان تا این اندازه خطوط قرمز امنیتی و قانون اساسی آن کشور زیر پا گذاشته می‌شد، الان تمام مسئولین برگزارکننده‌ی آن توبیخ شده بودند. (نمونه‌ی این مهم در بیخ گوش خودمان در کشور ترکیه که مواردی به مراتب ضعیف‌تر از اتفاق مزبور اگر افتاده بود، الان سرنوشت بانیانش با سرنوشت کودتاگران گره خورده بود!). اول اینکه پوستری که برای این مراسم طراحی و منتشر شده بود، به جای گرامیداشت «روز شعر و ادب فارسی» که عنوانی است مصوب «شورای عالی انقلاب فرهنگی»، دقیقاً به شکلی نوشته شده بود که کانال‌ها و شبکه‌های تجزیه‌طلب آنسوی آب آن را به کار می‌برند: «گرامیداشت روز ملی شعر و ادب!». اگر شهرداری ارومیه که یک نهاد دولتی است بخواهد مساله‌ای را که مورد تصویب یک نهاد دولتی دیگر است به سلیقه‌ی خود تحریف کند که سنگ روی سنگ بند نمی‌شود. آیا این اقدام نباید پیش از هر کسی با مخالفت منادیان آزادی روبرو شود؟! اگر من به آزادی باور دارم و خواهان امنیت‌زدایی و تمرکززدایی برای توسعه‌ی بیشتر استان و شهرم هستم، پیش از هر کس من باید مقابل این تحرکات واکنش نشان دهم. چرا که همین کارهاست که باعث حساسیت بجای حکومت مرکزی و در نتیجه امنیتی‌تر شدن فضای استان و شهر می‌شود.

به واقع هدف برخی از جریانات در استان، از این همه در مقابل هم قرار دادن زبان فارسی با زبان‌های ترکی آذری و کردی چیست؟! مگر جز این است که این‌ها، قرن‌هاست که در کنار هم زیسته‌اند و حتی به یکدیگر غنا بخشیده‌اند. چندی پیش در نشستی که با موضوع زبان مادری برگزار شده بود دکتر افشین جعفرزاده که از ارومیه‌های فرهیخته و بسیار ایران‌دوست نیز هست، از تهدید زبان مادری سخن گفت. از آنجایی که من از ایشان شناخت داشتم ابتدا متعجبانه احساس کردم که ایشان هم به مانند برخی افراد می‌خواهد زبان ملی کشور را مقابل زبان‌های مادری قرار دهد. اما همانطور که از ایشان انتظار می‌رفت نه تنها زبان فارسی را تهدیدی برای زبان‌های مادری خاصه زبان ترکی آذری ندانست بلکه این خطر را متوجه زبان‌های بیگانه از جمله استانبولی و باکویی دانست. از آن روز همواره به این موضوع توجه کرده‌ام و به نکته‌سنجی ایشان پی برده‌ام. اینکه چه طور برخی رسانه‌ها در طول این سال‌ها سعی کرده‌اند واژگانی را وارد زبان مردم آذربایجان کنند که هیچ نسبتی با تاریخ و فرهنگ آذربایجان نداشته و ندارد. به عنوان مثال قرن‌هاست که در جای‌جای ایران واژه‌ی عربی-فارسی «سلام» استفاده می‌شود و حتی در ترکیه هم این واژه مدت‌ها به کار می‌رفت. اما متاسفانه برخی از جریانات، این واژه را فاقد اصالت دانسته و می‌خواهند واژه‌ی «مِرحبا» (merhaba) که در ترکیه به جای «سلام» استفاده می‌شود را به عنوان واژه‌ی اصیل ترکی(!) به جای «سلام» جا بیندازند. غافل از اینکه این واژه هم به مانند سلام واژه‌ای عربیست اما این ناآگاهان، صِرف اینکه در ترکیه استفاده می‌شود آن را واژه‌ی اصیل ترکی می‌دانند! یا به جای «هَیَه» به معنی «آری» -که معمولاً آذری‌های ارومیه از آن استفاده می‌کنند- واژه‌ی «اِوِت» (Evet) که در ترکیه به این معنی به کار می‌رود را جا بیندازند.

پس راه حل چیست؟

پس؛ از عوامل اصلی توسعه نیافتگی آذربایجان غربی و ارومیه: هر فرد و جریانی است که باعث امنیتی شدن موضوعات مختلف این استان و شهر می‌شود. برای توسعه، اول باید مشکل‌مان را با این‌ها حل کنیم…!

توسعه در جایی که فضای آن امنیتی باشد اتفاق نمی‌افتد. موضوع زبان یک موضوع فرهنگیست. کسی که آن را ابتدا سیاسی می‌کند راه را برای امنیتی کردن آن نیز باز کرده است. این یعنی توسعه نیافتن استان. این امر که فقط به نگرش حکومت و دولت‌ها وابسته نیست. به قومیت‌ها هم ربطی ندارد. چرا تبریز از ارومیه چندین برابر توسعه‌یافته‌تر است؟ اگر مشکل بحث قومیت و زبان بود تبریز هم نباید توسعه پیدا می کرد. یا چرا شهرهای کردنشین کرمانشاه و کردستان توسعه‌یافته‌تر از شهرهای کردنشین آذربایجان غربی است؟ اگر مشکل کردها باشند نباید این اتفاق بیفتد. پس اینگونه نیست. مقصر بیش و پیش از دولت‌ها، افراد و جریاناتی هستند که باعث ایجاد فضای امنیتی و حساسیت نهادهای حکومت مرکزی نسبت به یک منطقه می‌شوند. این مهم بر روی بخش غیر دولتی هم اثر می‌گذارد. یک سرمایه‌دار اگر ببیند قرار است در ارومیه‌ای سرمایه‌گذاری کند که رسانه‌ی کُردی آن، از بام تا شام در حمایت از استقلال کردستان می‌نویسد و رسانه آذری آن، عکس یک شهروند کرد را با لباس کردی منتشر می‌کند و زیر آن می‌نویسد «با این تروریست‌ها(!) معامله نکنید»، دُمش را روی کولش می‌گذارد و هیچ وقت به این منطقه باز نمی‌گردد! در شهر و استانی که در حال حاضر، آذری و کرد هر دو با جمعیت قابل توجهی بدون اینکه هیچگونه عوامل عینی (مثل تفاوت چهره) بین‌شان وجود داشته باشد، زندگی مسالمت‌آمیزی در کنار هم دارند، چه دلیلی دارد رسانه‌ی کردی هر هفته یک مقاله بنویسد که این شهر و استان از اول همه کرد بودند بعد آذری‌ها از فلان جا به اینجا کوچ کردند و در مقابل نیز رسانه‌ی آذری هم هر هفته در پاسخ به آن بنویسد این شهر و استان همواره در طول تاریخ صرفاً آذری‌نشین بوده و کردها از فلان منطقه به اینجا حمله کردند! شوربختانه هر دو گروه نیز بدون ارائه‌ی هیچ‌گونه سندی و با ادبیات تحریک آمیز و نفرت پراکنانه به این کار ناپسند مبادرت می‌کنند. یک سرمایه‌گذار عاقل که آینده‌نگری اولین چیزیست که در نگاه او برای سرمایه‌گذاری در یک منطقه جذابیت ایجاد می‌کند آیا با دیدن این وضعیت ممکن نیست به این نتیجه برسد که «بی‌خیال! اینجا به درد سرمایه‌گذاری نمی‌خورد! با این روندی که اینها در پیش گرفته‌اند دیر یا زود آذری و کرد، شیعه و سنی، مسلمان و مسیحی به جان هم می‌افتند. بروم در تبریز و کرمانشاه سرمایه‌گذاری کنم!»

در مقابل یکدیگر قرار دادن زبان‌های محلی و زبان ملی کشور

در هیچ کجای جهان، آزادی بدون حد و مرز برای رسانه‌ها وجود ندارد. به ویژه در حوزه‌هایی که به نوعی با امنیت ملی کشور گره خورده است. نمونه‌ی آشکار آن می‌توان به نماد فدرالیسم در جهان یعنی ایالات متحده‌ی آمریکا اشاره کرد که طبق قانون موسوم به «قانون آزادی اطلاعات» (FOIA مصوب 1961، روزنامه‌نگارانی که به درج اخبار مخل به استقلال، تمامیت ارضی و امنیت ملی این کشور مبادرت کنند، مورد پیگرد قانونی قرار خواهند گرفت.

رد پای نفوذ قوم‌گرایی در نهادهای دولتی

رضاکدخدازاده/ موضوع توسعه‌نیافتگی برخی مناطق کشور به ویژه مناطق مرزی، همواره از موضوعات مناقشه‌برانگیز در مبحث توسعه در ایران بوده است. در این بحث اغلب اوقات نگاه‌ها متوجه حاکمیت‌ها و دولت‌ها، خاصه سیاست‌های تمرکزگرایانه‌ی آنها بوده است. در اینکه اینگونه موارد وجود دارد و بسیار هم تاثیرگذار است شکی نیست، اما نکته‌ای که در برخی اوقات خاصه در برخی استان‌های کشور مغفول می‌ماند سهم بازیگرانی غیر از حاکمیت و دولت‌هاست. در این نوشتار به طور مشخص این موضوع را در مورد توسعه‌ی به مراتب کمتر استان آذربایجان غربی نسبت به هم‌نام شرقی و همچنین مرکز این استان -ارومیه- نسبت به تبریز را مورد بررسی قرار می‌دهم. جرقه‌ی این نوشتار نیز سخنانی بود که «قربانعلی سعادت» در مراسم معارفه‌ی استاندار جدید آذربایجان غربی «محمد مهدی شهریاری» از آن پرده برداشت. البته از آنجایی که سال‌هاست در این منطقه زندگی می‌کنم و از نزدیک با مسائل مختلف آن روبرو هستم، این مهم همواره در ذهنم بوده است. اما بدون شک سخنان بالاترین مقام اجرایی استان در یک مراسم رسمی در مورد این موضوع مهم، سبب ‌شد به طور ویژه‌تری به آن بپردازم.

سعادت در این مراسم به این موضوع دردناک اشاره کرد که در طول خدمتش، بخشی از توان این دستگاه اجرایی، صَرف این مهم شد که اجازه‌ی تحرکات جریانات پانترکیستی که مانع اتحاد و همدلی مردم استان آذربایجان غربی می‌شود را ندهد. در همین راستا، وی چندی پیش نیز فرماندار یکی از شهرهای استان را به دلیل حمایت‌های پنهان و آشکار وی از جریانات قوم‌گرا در این شهر نیز برکنار کرد. او همان کسی بود که باعث و بانی تخریب مجسمه‌ی فردوسی شده بود. این مهم نشان می‌دهد که حساسیت روی این مساله و نفوذ این جریان حتی در بین مسئولین اجرایی استان امری نیست که به سادگی بتوان بر آن چشم پوشید. البته این جریانات اغلب با عناوین دیگری فعالیت می‌کنند که باعث گمراه شدن مسئولین استانی می‌شود. به عنوان مثال عنوان‌های دهان‌پُرکنی همچون فعالین مدنی و هویت‌گرایی(!) یا مواردی از این دست که هرگونه مقابله با آن را امری خلاف آزادی شناخته شود.

کلام آخر

 متاسفانه کعبه‌ی آمال این جریانات و افراد شده ترکیه و باکو و تنها هر آنچه که در آنجا استعمال می‌شود را دارای اصالت می‌دانند. حتی این امر در مورد برخی از واژگان اصیل ترکی آذری هم صدق می‌کند. به عنوان مثال ما در آذربایجان به سیب‌زمینی می‌گوییم «یرآلما». اما متاسفانه اخیراً برخی به جای این واژه‌ی بومی از واژه‌ی «پاتاتس» (Patates) استفاده می‌کنند که در ترکیه برای آن استفاده می‌شود. باز هم با این توجیه که احساس می‌کنند که چون این واژه در ترکیه استفاده می‌شود به این معنی است که واژه‌ای با اصالت ترکی است! حال آنکه این واژه همان «پوتیتو»ی (Potato) انگلیسی است که به مانند هزاران واژه‌ی غیرترکی رایج در ترکیه استفاده می‌شود. اخیراً هم که متاسفانه در سطح شهر به جای واژه‌ی «تخفیف» که دهه‌های متمادیست مردم آن را به کار می‌برند واژه‌ی استانبولی «ایندریم» (Indirim) را جا انداخته‌اند که اغلبِ مردم اصلاً متوجه نمی‌شوند چی هست! همین مسائل بود که چندی پیش باعث واکنش قابل تحسین «رضا رشیدپور» شد که اتفاقاً خود او هم آذری است.

مساله‌ی دردآورتر این است که ترکی‌نویسی با استفاده از الفبای زبان لاتین نیز از نظر این جریانات، شده نشانه‌ی هویت‌طلبی! که این امر نامیمون، حاصل فعالیت چند ساله‌ی رسانه‌هاییست که عنوان کرده و می‌کنند که الفبای فارسی الفبای مناسبی برای ترکی‌نویسی اصیل نیست و باید حتماً مثل ترکیه و باکو از الفبای لاتین استفاده کرد! کسی نیست به این جماعت بگوید آیا شما بیشتر از شهریار نسبت به ترکی آذری علاقه و آگاهی دارید که او در حالی که الفبای لاتین را بهتر از هر کسی بلد بود، منظومه «حیدربابایه سلام» را که از شاهکارهای ادبیات ترکی آذربایجانی به‌شمار می‌رود، با الفبای فارسی نوشت؟! حتی می‌توان از آنها پرسید آیا کمتر از یکصد سال پیش و تا قبل از آتاتورک و استقلال باکو، ترکان عثمانی از شما کمتر به هویت ترکی خود باور داشتند که آنها هم از الفبای فارسی برای ترکی‌نویسی استفاده می‌کردند؟! (ضمن اینکه زبان فارسی خود نیز یکی از زبان‌های رسمی و دیوانی ترکان عثمانی بود.) ای کاش حداقل به واژه‌ی پر زرق و برق «هویت‌طلب»ی که روی خود نهاده‌اند احترام بگذارند. این چه نوع هویت‌طلبی‌ای است که در صورت ترویج الفبای لاتین، آذری‌ها حتی نخواهند توانست اشعاری که به ترکی آذربایجانی سروده شده را بخوانند؟! اینجاست که به نکته‌سنجی دکتر جعفرزاده پی بردم که زبان مادری در ایران از سوی چه کسانی تهدید می‌شود: درست از سوی کسانی که در ظاهر ادعای صیانت از زبان مادری دارند اما تنها و تنها نگاه به نسخه‌هایی دارند که آنسوی آب برای مردم این سرزمین پیچیده می‌شود!

منِ روزنامه‌نگار ساکن استان آذربایجان غربی، که قاعدتاً باید از فضای باز در رسانه‌ها استقبال کنم تا بتوانم از مشکلات و گرفتاری‌های گوناگون ایران و استانم بنویسم، اگر یک روز حکومت مرکزی به خاطر سوءاستفاده‌ی این افراد قلم من را هم شکست و علت آن را در «تر و خشک با هم سوختن» دانست آیا می‌توانم اعتراضی کنم؟! معلوم است که حکومت مرکزی به من خواهد گفت که اگر به تو بخواهم آزادی بدهم، باید به این ادبیات تجزیه‌طلبانه و ضد امنیت کشور هم آزادی بدهم، پس کلاً آزادی به هیچ کدام‌تان نمی‌دهم که خیالم از هر جهت راحت باشد! به همین خاطر است که اگر به عنوان یک روزنامه‌نگار، به آزادی واقعی و نه هرج و مرج و آنارشی اعتقاد داریم، باید قبل از هر فرد و نهاد دیگری این خودِ ما باشیم که با قلمِ خود اجازه‌ی سوءاستفاده از آزادی را به هیچ فردی چه در خارج و چه در داخل کشور را ندهیم. چرا که اگر قرار باشد نهادهای امنیتی وارد عمل شوند و با این افراد برخورد کنند، ممکن است همه پاسوز آنها شویم.

هویت‌طلبی یا تجزیه‌طلبی پنهان و آشکار؛ مساله این است!

هیچ کشوری نسبت به افراد و جریاناتی که در داخل آن کشور، سمپات رقبای منطقه‌ای و حتی جهانی خود باشد احساس خوبی نخواهد داشت و اگر آنها در یک منطقه‌ی خاص فعالیت‌های خود را متمرکز کنند، کل مردم آن منطقه پاسوز آنها می‌شوند. تعارف که نداریم، در اینگونه مسائل به راحتی نمی‌توان سره را از ناسره تشخیص داد. همانطور که در آمریکا مناطقی که در آن افرادی با گرایشات کمونیستی فعالند و در روسیه مناطقی که غربگراها در آن فعالیت می‌کنند، بیشتر امنیتی می‌شوند و در نتیجه در هر دو کشور اینگونه مناطق، کمتر توسعه پیدا می‌کنند، پس نمی‌توان انتظار داشت که دولت مرکزی ایران در این خاورمیانه‌ی پرآشوب، دموکرات‌تر و ایدئالیستی تر از آنها عمل کند. خاصه آنکه ما تجربیات تاریخی بسیار تلخی هم در این مورد داریم.

یک کلام: راه حل این است که خود مردم و رسانه‌های مسئول، از راه‌های مدنی و فرهنگی، مقابل افراد و جریاناتی که باعث امنیتی شدن استان آذربایجان غربی می‌شوند بایستند و اجازه‌ی فعالیت‌های نفرت‌پراکنانه به آنها ندهند. فرقی هم نمی‌کند این فعالیت‌ها توسط چه فرد یا نهادی انجام شود. خواه استاد دانشگاه باشد خواه حتی یک نماینده‌ی مجلس. خواه یک رسانه‌ی آزاد باشد و خواه یک نهاد رسمی همچون شهرداری‌ها.