گزارش ریاحی خویی از پایان کار سیمتقو | افسران توپخانه ارتش تُرکیه در سپاه سیمتقو چه می‌کردند؟

۱۴ اسفند, ۱۳۹۸
گزارش ریاحی خویی از پایان کار سیمتقو | افسران توپخانه ارتش تُرکیه در سپاه سیمتقو چه می‌کردند؟

سمیتقو یکی از شورشیان جنایت کار زمانه بود که با کمک های آشکار و پنهان عثمانی،آشوب های زیادی در شمالغرب کشور به ویژه ارومیه، شاپور،اشنویه انجام داد. سمیتقو و گروه جنایتکار وی آری از هر گونه مروت و جوانمردی بودند و به پیر و جوان، مردم و زن، سنی و ش یعه، کُرد، آذری و هیچ انسانی رحم نمی کردند. البته اگر حمایت های ترکیه نبود قوای نظامی بسیار زودتر فتنه وی را خاموش می‌کردند. اما سمیتقو هرگاه شکست می خورد با اموال غارتی به «ترکیه» فرار می‌کرد و ترکیه نیز به دلیل سیاست هایی که از عثمانی در قبال ایران داشت همواره به وی پناه میداد و گاه حمایت نظامی نیز می کرد.

سیمتقو در زمان رضاشاه سرکوب شد. مهم ترین پروژه ده سال نخست حکومت رضاشاه سیاست‌هلی امنیتی برای فرو نشاندن یاغیان و شورشیانی بود که از اواخر دوره قاجار امنیت کشور را تهدید می‌کردند. در نهایت این ارتش بود که با از جان پذشتگی توانست سیمتقو را پس از مدت ها آشوب شکست دهد و به سزای اعمالش برساند.

اما ترکیه تا روزهای آخر حامی سمیتقو بود. این حمایت تا آنجا پیش رفت که حتی واحدهای توپخانه ارتش تُرکیه مستقیما وارد اردوی سیمتقو شده بودند و ارتش ایران به فرماندهی سرتیپ جهانبانی در حقیقت علاوه بر نیروهای سیمتقو با ارتش ترکیه  نیز می جنگید. در این سال مهم ترین افسران ارتش مانند، نعمت الله جهانبانی،فضل الله زاهدی، سرهنگ پورزند،سرلشکر مقدم و… را به این جنگ فرستاده شدند تا آسایش و امنیت شمالغرب تامین شود. نقش ارتش در این‌جا بسیار پر اهمیت بود. در حقیقت ارتش طی کمتر از سی سال، شرارت دو فتنه و دو گروه یاغی و آدمکش را از آذربایجان کم کرد. نخست فتنه اسماعیل سمیتقو و دوم غائله پیشه وری که او نیز با همدستی بلشویک ها علاوه بر فتنه سیاسی و امنیتی، بسیاری از سپرده های مردم در بانک،اموال و احشام، قالیچه ها نفیس و… را هنگام فرار از ایران با خود به شوروی برد.

 در  اینجا خلاصه ای از داستان پایان کار سمیتقو را به نقل از استاد ریاحی خویی مرور می کنیم:

***

پس از تحولات سیاسی در تهران در سال 14 آذر 1300 با ادغام نیروهای مختلف قزاق و ژاندارم، ارتش واحدی تشکیل گردید که برقراری نظم و امنیت در کشور برنامه اساسی آن بود. در 1301 سرتیپ امان الله جهانبانی* (پدر سپهبد نادر جهانبانی) به جای سرتیپ شیبانی، فرماندهی نیروهای شمالغرب کشور را بر عهده گرفت و مامور قع و قمع شورشیان و برقراری نظم در آذربایجان غربی گردید. جهانبانی با یک نیروی مجهز پانزده هزار نفری که مرکب از هشت هزار پیاده و هزار سواره نظام و شش هزار داوطلب غیرنظامی بود ماموریت خود را با سرعت و قاطعیت اجراء کرد.

نیروهای دولتی در چند ستون پیشروی به چهریق ( شهری در آذربایجان غربی) را آغاز کردند. نیروهای اعزامی تهران به فرماندهی سرتیپ بصیر دیوان ( فضل الله زاهدی) از ارتفاعات قزل و مشو واحدی لشکر شمالغرب از به فرماندهی سرتیپ حسن مقدم از ارتفاعات شکریازی، پادگان کاظم داشی به فرماندهی سرهنگ پورزند و ستون سواره نظام به فرماندهی سرهنگ نخجوانی از کناره دریاچه، پادگان خوی به فرماندهی سرهنگ پولادین.

روز 4 مرداد 1301 نیروهای دولت از چند سو با هماهنگی کامل حمله را آغاز کردند. شورشیان سیمتقو که توپخانه سنگینی با چند افسر تُرک و گروهی توپچی عثمانی در اختیار داشتند با از جان گذشتگی جنگیدند و بعد از 24 ساعت درگیری مداوم شکست خوردند. دو روز بعد سلماس آزاد شد و نیروها بیدرنگ راه چهریق را در پیش گرفتند.

روز 20 مرداد 1301 چهریق آزاد شد. سمیتقو به همراه چند تن از نزدیکان خود با نفایس و طلاهایی که طی سالها به زور و شکنجه از مردم ارومیه و سلماس غارت کرده بود به خاک ترکیه گریخت. فرمانده نیروها (جهانبانی) به مرزداران تُرک هشدار کرد که فراریان را دستگیر و تحویل ایران نمایند. در نهایت راهزنان تُرک که می دانستند قاطرهای سیمتقو بار طلا و جواهر دارد به کاروان او دستبرد زدند. زنش جواهر خانم و برادرش محمدآقا و یکی از پسرانش کشته شدند و خود از معرکه جان سالم به در برد. خبر پیروزی نیروی دولتی و پایان غائله چندین ساله موجب جشن و شادمانی در سراسر ایران شد. در شهرهای آذربایجان چندین روز چراغانی کردند.

جهانبانی بعد از انجام ماموریت به تهران رفت. سرلشکر طهماسبی به فرماندهی لشکر شمالغرب منصوب شد و در مهرماه 1301 به آذربایجان آمد. سمیتقو یکی دو سال بعد درخواست بخشودگی کرد. به او تامین داده شد که به ایران برگردد و زندگی آرامی در پیش گیرد. اما باز هم دست به آشوب زد و در 1305 به ترکیه گریخت. آخرین بار در 27 تیر 1309 به همراه گروهی افراد مسلح خود وارد اشنویه شد و تقاضای ملاقات با سرلشکر حشن مقدم فرماند وقت لشکر شمالغرب را کرد. او چند روز مهمان سرهنگ نوروزی فرمانده پادگان اشنویه بود و در تاریخ 4 مرداد 1309 به همان صورتی که مارشیمون را کشته بود، کشته شد.

 

·         امان الله جهانبانی در اواخر حکومت رضاشاه برای مدتی مغضوب و خانه نشین شد. اما در کابینه فروغی پس از شهریور 1320 از وی اعاده حیثیت شده و به سمت وزارت جنگ رسید.