روایت رسمی در باکو، روز اشغال باکو توسط قشون عثمانی را “روز آزادی” می نامد

۱۰ اردیبهشت, ۱۳۹۹
روایت رسمی در باکو، روز اشغال باکو توسط قشون عثمانی را “روز آزادی” می نامد

آذر علی اف : به علت وجود بحران هویت سیاسی در جمهوری آذربایجان، بسیاری از مناسبت های تاریخی مثل 27 آوریل یا 28 آوریل 1919 ( روز سقوط جمهوری مساواتی ها با ورود نیروهای اعزامی حکومت بلشویک  مسکو تحت فرماندهی نریمان نریمان اف) و 15 سپتامبر 1918 ( روز اشغال باکو توسط قشونی از ارتش عثمانی) دارای برداشت های مختلف و بعضا کاملا متضاد در این کشور است. در این میان، بخشی از جامعه روشنفکری جمهوری آذربایجان، روز 15 سپتامبر 1918  را روز  اشغال باکو توسط قشون عثمانی می داند. اما، روایت رسمی از تاریخ که توسط دولت جمهوری آذربایجان و کتب درسی و رسانه های رسمی و غیررسمی تبلیغ می شود، این روز را “روز رهایی” می نامد و آن را جشن می گیرد! و موجب این تعجب می شود که چطور ممکن است کشوری روز اشغال پایتخت خود را “روز رهایی” خود قلمداد کند و آن را جشن بگیرد؟!

در شرایط خفقان سیاسی جمهوری آذربایجان و تبدیل شدن موضوعاتی همچون “روز آزادی باکو” و ” روز جمهوری”( روز تاسیس حکومت  پان ترکیست ها و مساواتی های وابسته به انگلیس در 28 مه 1918) به تابوهای سیاسی که کمتر کسی می تواند در داخل جمهوری آذربایجان درباره آنها قلم بزند، هر از گاهی برخی محققان و روزنامه نگاران مستقر در خارج از جمهوری آذربایجان سعی می کنند برخلاف جهت رودخانه تحریف جاری در داخل این کشور شنا کنند و قلم بزنند. از جمله کسانی که درباره وارونه بودن برداشت رسمی موجود درباره واقعه اشغال باکو توسط قشون عثمانی در 15 سپتامبر 1918 مقاله نوشت، آذر علی اف، از نویسندگان رسانه “میدان تی وی” است که توسط اتحادیه اروپا برای جمهوری آذربایجان تاسیس شده است.  آذر علی اف در مقاله ای تحت عنوان « اشغال و کشتار و غارت های ترک ها را “رهایی” نامیدن »  و « به اشغال کشور خود نام رهایی دادن» ، می نویسد:

 

« آیا واقعا  روز 15 سپتامبر ، روز آزاد شدن باکو و اعلام آن به عنوان پایتخت جمهوری آذربایجان است؟ بیایید این ادعا را راستی آزمایی کنیم. اولا، از این شروع می کنیم که ارتشی به نام “ارتش اسلامی قفقاز” وجود نداشته است و چیزی که بوده، “قشون پیاده پنجم” ارتش امپراطوری عثمانی بوده که برای سرپوش گذاشتن بر ماموریت اشغالگری آن، از نام “ارتش اسلامی قفقاز” استفاده شده است. برای اینکه توجّهات را از خود دور کنند، با عجله نام “قشون پیاده پنجم” امپراطوری عثمانی را عوض کردند و نام ” ارتش اسلامی قفقاز” را بر آن گذاشتند. اگر عثمانی نجات دهنده بود، چرا در همان سال 1918 ، شیخ محمد خیابانی در تبریز با همین ارتش می جنگید؟ شاید خیابانی هم خائن بود!!؟  واقعیت این بود که عثمانی پس از شکست هایش در بالکان و از دست دادن اراضی نفت خیز بین النهرین و شبه جزیزه عربستان ، برای جبران این شکست ها  با به دست گرفتن پرچم پان ترکیسم ، اشغال قفقاز و آسیای مرکزی و تحت پوشش پان اسلامیسم نیز اشغال افغانستان و هندوستان را طراحی کرده بود. در این کار، آلمان که متحد عثمانی بود، به عثمانی ها کمک می کرد. به عبارت دیگر، طرح اشغال قفقاز در آوریل 1918 آماده شده بود. یعنی ، صرف نظر از دعوت یا عدم دعوت ، اتحاد آلمان – عثمانی در جریان جنگ جهانی اول، تصرف قفقاز را طرح ریزی کرده بود.  در مدارک آرشیوی انگلیس مشاهده می شود که در ماه ژوئن 1918 ، میان آلمانها و ترک ها درباره اینکه چه کسی نخست باکو را تصرف کند، اختلاف بروز کرده بود. برای مذاکره درباره این اختلاف، انور پاشا و نماینده نظامی آلمان در استانبول دیداری محرمانه برگزار شد. ( آرشیو بریتانیا ، سند شماره  CAB/23/6 )  اما، اکنون در جمهوری آذربایجان به این اشغال،  نام “رهایی” داده و به یکی از اشغال گران لباس “برادر” را پوشانده اند. حال آنکه در این روز، نیروهای اشغالگر عثمانی و یک اشغالگر دیگر (آلمان) ، شهر باکو را از  ” دیکتاتوری سنتروکاسپی” ( دیکتاتوری متشکل از سوسیالیست های انقلابی و منشویک های آذربایجانی و روسی و داشناک های ارمنی در آگوست 1918 در باکو تاسیس شده بود) تحویل گرفتند و شروع به غارت و کشتار کردند. در ماه نخست این اشغال، 30 هزار نفر در باکو به قتل رسیدند.  اما، امروز تاریخ نویسانی  از جمله جمیل حسنلی و نسیمان یعقوبلو و نصیب نصیبلی ، برای تبرئه آن جنایات، این دروغ را علم کرده اند که ” تمامی کسانی که در آن زمان کشته شده اند، ارمنی بوده اند!”  ارامنه هم با استناد به همین “مدرک” ، مدعی هستند که در سال 1918 ارامنه در آذربایجان کشتار شده اند. ببینید که مورخانمان برای خوراندن “برادری ترکیه” کدامین دروغ ها  را به گردن این مردم می گذارند. حال آنکه مدارک آرشیوی نشان می دهد که بخش کوچکی از کشته شده ها ارمنی و اکثر آنها آذربایجانی بوده اند.  نیروهای اشغالگر عثمانی ، هزاران نفر روستایی قیام کننده و کمونیست ها و سایرین را  با انگ “قلدرهای ان قلابی” اعدام کرد.»

در این مطلب با اشاره به اعتراف تاریخی محمدامین رسول زاده مبنی بر اینکه “عثمانی استقلال آذربایجان را نمی خواست”، افزوده شده است : « در سپتامبر 1918 حاکمیت واقعی در آذربایجان متعلق به افسران اشغالگر عثمانی بود. نوری پاشا تنها حکمران  در شهر باکو بود. اعدام ها و گلوله باران ها و شلاق زدن ها همه در صلاحیت دادگاه های صحرایی تحت فرماندهی افسران عثمانی بود. فرمان اینکه چه کسی به دار آویخته شود و چگونه آویخته شود ، توسط پاشاهای عثمانی صادر می شد. حتی رییس منطقه شوشا به وزیر کشور حکومت مساوات شکایت می برد: ” فرماندار ترک این شهر با جمع کردن حاکمیت در دست خود ، حکومت محلی را به رسمیت نمی شناسد”. آیا فقط در شوشا اینگونه بود؟ نخیر! نیروهای اشغالگر عثمانی به محض ورود به باکو اعلام کردند:  “ما چیزی به اسم جمهوری نمی شناسیم” و ” با تصرف باکو مرزهای عثمانی را احیاء کرده ایم.”  در سال 1919 محمدامین رسولزاده اعتراف کرده بود که “استقلال آذربایجان با منافع عثمانی در تضاد بود.” در 20 نوامبر 1918 فتحعلی خان خویسکی ، (نخست وزیر جمهوری مساواتی ها در باکو) در دیدار با  تامسون انگلیسی ، از اینکه جمهوری آنها، به دست ترک ها افتاده است، شکایت و به نوری پاشا ابراز نفرت می کند و آمدن نیروهای متفقین (انگلیس و آمریکا و فرانسه) را “نقطه امید خلق های کوچک” می نامد. ( آرشیو انگلیس سند شماره CAB 45/107 ) در تلگرامهایی هم که خان خویسکی در ماه های ژوئن تا سپتامبر به رسول زاده نوشته است، بارها از نوری پاشا ابراز نارضایتی کرده است. زیرا، نوری پاشا ، “شورای ملی آذربایجان” و خان خویسکی را به رسمیت نمی شناخت و حتی خواهان انحلال آن بود.  حتی نوری پاشا وقتی به شهر گنجه سفر کرد هیچ یک از وزرای مساوات را به حضور نپذیرفت و نمایندگان این حکومت فقط با احمدبیگ آقایف، دستیار نوری پاشا دیدار کردند.  نوری پاشا حتی اجازه نداد که   هیات دولت “جمهوری خلق آذربایجان” وزارت دفاع داشته باشد! اگر به فهرست وزارتخانه های این حکومت نگاه کنید، نامی از “وزارت دفاع” نخواهید دید.  حال همین نوری پاشا را آذربایجانی ها ناجی خود می دانند!  عجب نجات دهنده ای!»

در این مقاله افزوده شده است : « دشمنی عثمانی ها با مردم ما به این ها خاتمه نمی یابد.  به موازات کشتارها ، ده ها شهر غارت شدند. از شرکت نوبل  60 هزار منات ، از شعبه محلی اتحادیه شهرها 23 میلیون منات ، از موسسه سهامی ” الکتریچسکایا سیلا”  155 میلیون منات ، موسسه سهامی پنبه قفقاز و سایر شرکت ها میلیون ها منات غارت شد. آیا فقط شرکت ها غارت شدند؟  ابدا، نه.  حتی آخرین لقمه های اهالی فقیر را نیز غارت می کردند. در یکی از اسناد آرشیوی آمده است : « افسران ترک ، در آقدام گندم و لباس ها و سایر ذخایر را جمع کرده ، می برند…. اهالی ناحیه نوخا (شکّی کنونی) شکایت می کنند که ترک ها تمامی مواد خوراکی مان را غارت کردند و بردند و اگر اینگونه تداوم یابد قحطی خواهد شد. ( مخزن آرشیو، سند شماره 277. S, 1. Iş, 1. Vərəq 1). ) غارتگری نیروهای عثمانی – آلمانی به اینها خلاصه نمی شد. آنها هزینه نگهداری نیروهای اشغالگر را نیز به عهده اهالی محلی گذاشته بودند. به گونه ای که یک دهم تمامی خوراکی ها تحت نام “زکات” مصادره می شد و کسانی که در منازلشان مواد خوراکی به میزان بیش از مصرف روزانه نگه می داشتند، از گوش به دیوار میخکوب می شدند. »

در بخشی از این مقاله با عنوان ” نیت اصلی عثمانی در اختیار گرفتن نفت باکو بود” ، آمده است : « دیری نپایید که معلوم شد همانند انگلیسی ها و آلمان، هدف اصلی عثمانی نیز کنترل نفت باکو بود.  حمید بیگ ، مشاور مالی سلطان عثمانی در مقابل رسول زاده این شرط را گذاشته بود که بدون اذن آنها استفاده و فروش نفت باکو ممنوع است. هر روز بطور متوسط 44 مخزن نفت به تفلیس حمل می شد و نیمی از آن به اشغالگران آلمانی داده و نیمی نیز به آناتولی ارسال می شد. رئوف بیگ ، مورخ ترک می نویسد که در آن زمان قیمت نفت در استانبول ده بار ارزان تر از باکو بود. رسول زاده در نامه ای به  حاجینسکی نوشته است :” بر شما روشن است که مساله نفت بیش از آذربایجان، مساله ترکیه و آلمان است. ” در مقابل آن حتی یک پول خرد به حکومت مساوات پرداخت نمی شد.  در نهایت در معاهده مدروس ، قرار داد ترک مخاصمه انگلیس و عثمانی در 30 اکتبر 1918 ، امپراطوری عثمانی بدون اعلام به حکومت مساوات ( به اصطلاح جمهوری خلقی آذربایجان به ریاست حکومت محمد امین رسول زاده)  آذربایجان و قفقاز را همانند یک استان خود به انگلیس بخشید. براساس  بندهای 11 و 15 این معاهده ، آذربایجان و خطوط آهن و چاه های نفتی آن به انگلیس داده شد.  اکنون سوال اینجاست که ناجی یک کشور بودن به معنای  کشتار 30 هزار نفر انسان در آن کشور ، غارت ثروت های طبیعی و نیز غارت سپرده های بانکی به هنگام ترک آن کشور و بخشیدن آن به کشوری دیگر و نگاه استهزاء آمیز به استقلال و اراده ملی اش است؟  کسانی که می گویند “ترک ها آمدند و ما را نجات دادند”، قربانیان تحریف دیگری از تاریخمان هستند. »