تومریس و کورش

۱۴ مرداد, ۱۳۹۴
تومریس و کورش

(به یونانی: تومیریس، تومریس، تومروس) بر آنها حکم میرانده است. مورخ معروف یونانی هرودوت مینویسد ماساگت ها آنسوی رود ارس زندگی میکردند و گویا در زمان تهم رییش (تومریس) ملکه ماساگت و کوروش که میخواسته آنسوی ارس را هم فتح کند پیام هائی رد و بدل شده است. ظاهرا زمانیکه کوروش میخواسته اقوام ایرانی و غیر ایرانی را تابع امپراتوری خود کند با تهم رییش هم جنگ کرده و پیام های بین او و تهم رییش بیشتر در این باره بوده که دو طرف جنگ کنند یا نه و در کدام طرف رود ارس جنگ کنند. این بخش تاریخ هرودوت (لینک منبع) اگر به صحت آن بتوان اعتماد کرد، یکی از اولین اشاره های مستندی است که شمال ارس و جنوب آن همیشه تاریخ مشترکی نداشتند.

هرودوت ماساگت ها را نزدیک به اسکیت های استپ های آسیای مرکزی میشمارد که گفته میشود قومی آریائی یعنی هند و ایرانی اما هنوز کوچنده بودند. هرودوت به روال غالب تاریخنویسان یونان باستان، این قوم ماساگت را «(قبایل) بدوی» (باربار) مینامد. مورخین یونانی برخلاف اکثر قبایل دیگر ایرانیان و آشوری ها را «باربار» نمیخواندند. در تاریخ هرودوت جزئیاتی در مورد عادات و رسوم ماساگت ها نوشته شده اما اینها چیزچندان دقیقی در باره قوم و زبان ماساگیت ها بدست نمیدهد. تاریخدانانی نظیر کاراسولاس، ویلکوکس و گرشویچ ماساگت ها را قومی ایرانی خوانده اند چنانکه نام «تهم رییش» و بخصوص پیشوند «تهم» (مانند تهماسب و تهمتن) هم احتمالا به چنین نسبتی اشاره دارد. ظاهرا آنها یکی از ده ها قوم ماوراء قفقاز و یا اوراسیا بودند که با دیگر اقوام آمیزش یافته قبل از میلاد مسیح بعنوان قوم جداگانه از بین رفته اند.

در اروپا که تحت تاثیر فرهنگ یونان و روم قرار دارد از قرون وسطی به بعد (یعنی حدودا دوهزار سال بعد از کورش) روایاتی نقل شده و نقاشی ها و کنده کاری هائی در تصویر قتل کورش بدست تومریس ایجاد شده که بیشتر از واقعیت تاریخی، احتمالا نشانه جانبداری از یونانی ها در مقابل حملات کورش و بخصوص داریوش به سرزمین های تحت سلطه یونانی هاست.

جالب اینکه آن روایات و نقاشی ها امروزه مورد استفاده تبلیغاتی طیفی سیاسی قرار میگیرد که با اضافه کردن خیال پردازی های جدید میخواهد به جنگ تومریس و کورش رنگ «نزاع باستانی ترک و فارس» بدهد. بنا به این داستان ها گویا قوم ماساگت ها ترک تبار بود و تومریس، این «ملکه آذربایجان ترک تبار» (!) ۲۵۰۰ سال پیش در مقابل ایرانی ها و پارسیان جنگیده است (!). این تفاسیر جنگ مزبور را (اگر چنین جنگی شده) همچون رویاروئی نمادین بین «ترک ها و پارسیان» جلوه میدهند که دور از هرگونه جدیت و حتی مضحک است. در آن دوره قبایل ترک زبان خود را حتی در آسیای میانه هم نشان نداده بودند.

این تفاسیر سیاسی معاصر از اساطیر باستان در ضمن بر این فرضیه مبتنی هستند که جنگ تومریس و کوروش منتهی به قتل کورش بدست ملکه تومریس شد. هرودوت هم میگوید که کورش در این جنگ به هلاکت رسیده و تومریس به انتقام خون پسرش که در همین جنگ کشته شده بود، بعد از یافتن جسد کورش، «سرش را از تنش جدا کرده و در پوستی پر از خون انسان غلطان کرده است.» اما گزنفون، تاریخنویس دیگر یونانی میگوید کورش با مرگ طبیعی و «در بستر» فوت کرده است.

واقعه تاریخ هر چه که باشد، به هر تقدیر داستان پردازی های سیاسی و تبلیغاتی از قبیل «بریده شدن سر کورش پارسی بدست تومریس ترک» و باصطلاح نقل قول های افسانه ای از تومریس به غیر از خیالپردازی و جعل تاریخ چیزی نیست. البته داستان پردازی اگر بی ضرر باشد شاید شیرین باشد اما این قبیل داستان پردازی ها و خیال بافی ها از روی کینه و دشمنی قومی و نژادی است و فقط به انگیختن و شعله ور کردن دشمنی قومی خدمت میکند.

چشم انداز