سندی از همکاری محمود پناهیان با حکومت بعث عراق

۲۱ مهر, ۱۳۹۷
سندی از همکاری محمود پناهیان با حکومت بعث عراق

اما پیش از انقلاب نیز، جریان‌ها و افراد زیادی با عراق بعثی ارتباط برقرار کرده و علیه تمامیت ارضی کشور و کیان ایران با وی ائتلاف کردند. در جریان همین زد و بندها بود که گفتمانی جدید از ترکیب سوسیالیسم، قوم‌گرایی آذری و بعثی‌گری پدید آمد که در ایران به نام «پان ترکیسم» شناخته می شود. اغلب پژوهشگران تا کنون از تاثیرات گفتمان حزب بعث بر صورت بندی پان ترکیسم غفلت کرده اند. اما با مقایسه ادبیات بعثی ها با ادبیات پان ترکیست ها می توان به مشترکات بسیاری بین دو پی برد که از قضا اتفاقی هم نیست پی برد.

برای مثال بعثی ها در تبلیغات سیاسی خود همواره از «شونیسم فارس» و «فاشیسم فارس» سخن می گفتند که در میان پان ترکیست ها نیز شایع است. جریان پان‌عربیسم به شدت فردوسی طوسی را به دلیل سرودن شاهنامه نکوهش می کند، پان ترکیسم نیز با فردوسی دشمنی عمیقی دارد. هر دو گروه بر تغییر نامهای جغرافیایی اصرار و وحدت رویه دارند و…

به نظر می رسد، ریشه این مشترکات در همکاری و نزدیکی دو تن اعضای فرقه دموکرات پیشه وری با حکومت بعثی عراق است. در حالی که در همان تاریخ بسیاری از توده ای ها، کمونیست ها و متجاسرین همکاری با حکومت بعث را خطرناک و مایه بدنامی می دانستند، محمود پناهیان و محمد تقی زهتابی برای پول و درآمد بیشتر به این بدنامی و خفت تن دادند.  برابر صدها برگ سند به دست آمده، «محمود پناهیان» از سرکرده های متجاسرین و اعضای به اصطلاح کابینه پیشه وری(در سمت به اصطلاح وزیر جنگ!) در راس شبکه ای قرار داشت که حکومت بعثی عراق پس از اختلاف ارضی با ایران بر سر حدود اروند رود، تحت عنوان « جبهه ملی خلق های ایران» تشکیل داد. این گروه که برای ایجاد چالش داخلی در ایران توسط حکومت بعث راه اندازی شده بود، متشکل از گروههای کوچک قوم‌گرا به ویژه از بقایای فرقه دموکرات بود.

اما خود محمود پناهیان نقش مهم تری در این شبکه داشت. اندکی پناهیان پیش از کشته شدن تیمور بختیار در سال 1349 به همراه خانواده اش وارد بغداد شد. پس از کشته شدن تیمور بختیار در عراق توسط عوامل ساواک، حکومت عراق مسئولیت شبکه چریک های ضدایرانی مقیم عراق به محمود پناهیان سپرد. در حقیقت پناهیان کسی است که قرار بود خلاء ناشی از تیمور بختیار را پر کند. در مصاحبه تلویزیونی پرویز ثابتی (15 فروردین 1350) در این باره آمده است:

« در مردادماه سال گذشته پس از اینکه از طرف عوامل بیگانه مسئولیت اقدامات علیه ایران پس از بختیار به عهده محمود پناهیان از افراد دمکرات آذربایجان گذارده شد دو نفر فوق‌الذکر نیز از طرف عوامل بیگانه برای همکاری به پناهیان معرفی شدند. این دو نفر از طرف محمود پناهیان ماموریت یافتند که به ایران عزیمت و موجبات تشکیل شبکه‌ای را فراهم سازند…

افراد این شبکه تعداد چهار قبضه مسلسل، هفت قبضه سلاح کمری، حدود ۳۵ عدد نارنجک، حدود ۳۵۰۰ تیر فشنگ، مقادیری ماده منفجره تی‌ان‌تی و فتیله انفجاری و چاشنی و دینامیت از محمود پناهیان تحویل گرفته بودند و ۱۱ قبضه تفنگ بزرگ از انواع مختلف از قاچاقچیان تهیه کرده بودند که همه وسایل مذکور و همچنین تفنگ‌هایی که مهاجمین از پاسگاه سیاهکل تصرف کرده بودند به دست آمده و ضبط شده است…

مسئولیت این تیم (تین ارتباطی) برقراری ارتباط بین تیم‌ها و رسانیدن مناطق مختلف کشور و حتی وسایل و پیام‌ها و اشخاص به خارج از کشور بود و برای ارتباط با خارج در خوزستان دو نفر به عنوان رابط انجام وظیفه می‌کردند و به فاصله چند ماهی که این شبکه فعالیت داشت چند بار اشخاصی برای ملاقات با پناهیان و تحویل گرفتن اسلحه و تجهیزات و پول به وسیله رابطین به خارج از کشور هدایت و بازگردانیده شدند…» ( نقل قول ها به نقل از تاریخ ایرانی)

در گزارش ثابتی آمده است که علی اکبر صفایی از عوامل سیاهکل لااقل دوبار با محمود پناهیان در عراق دیدار کرده بود. همچنین پناهیان از جمله افرادی بود که در سال 1349 در جریان هواپیما ربایی سازمان مجاهدین خلق و فرار به عراق با تیم گروگان گیری که دولت عراق فورا به آنها پناهندگی داد دیدار داشته و از آنها خواسته است در عراق بمانند و به گروه آنها ملحق شوند (شرح تأسیس و تاریخچه وقایع سازمان از سال 44 تا 50).

پناهیان و دارودسته جدیدی که قرار بود از طریق رادیو بغداد و شبکه کمونیست های داخلی دست به ایجاد آشوب بزنند تا زمان قرار داد الجزایر در عراق ماندگار شدند و با امکاناتی که ارتش بعث و استخبارات این کشور در اختیارشان گذاشته بود به فعالیت علیه ایران پرداختند. برابر اسناد موجود، «مراد رزم آور» از فرقه دموکرات کردستان ( وابسته به قاضی محمد) در این سفر پناهیان را همراهی می‌کرد.  شبکه مزبور از کویت تا عراق و آلمان شرقی گسترش داشت. پرویز ثابتی در سال 15 فروردین 1350 طی یک گفتگو تلویزیونی با خبرنگاران انگشت اتهام در حادثه تروریستی سیاهکل را متوجه شبکه محمود پناهیان کرده بود.

سند زیر از جمله اسناد وزارت کشور است که نشان می‌دهد، پناهیان مستمری گزافی از بدو ورود به خاک عراق دریافت می‌کرد که عبارت بود از 250 دینار عراقی. در این سند آمده است که پرداخت این حقوق گزاف به پناهیان نشانگر اهمیت ماموریت محوله به وی از سوی استخبارات عراق است.

پناهیان هنگام اقامت در مسکو و پیش از اعزام به عراق به دوستانش گفته بود که اجازه نخواهد داد مورد سوءاستفاده دولت عراق قرار گیرد و در «کارهای سیاسی دخالت نخواهد کرد» و با کمک های مالی برادران پزشک خود (علی و مصطفی پناهیان) امرار معاش خواهد کرد تا مستقل باقی بماند!

 ظاهرِ حضور پناهیان در بغداد نیز تا اندازه زیادی به این «داستان» ( دوری از سیاست- استقلال مالی) نزدیک بود. تا پیش از انتشار این اسناد از سوی سایت آذریها، مدارک زیادی در خصوص نوع فعالیت های پناهیان در عراق وجود نداشت و تنها سیمای یک نویسنده قوم‌گرا و کمونیست در پرونده مبهم وی دیده می شد. اما اکنون می‌دانیم که وی، علاوه بر نویسنده به کارهای دیگر نیز اشتغال داشت. وی در ظاهر امر برای تحقیق و نوشتن کتاب به عراق رفته بود! اما در باطن در راس شبکه خرابکار کمونیستی و تجزیه طلب قرار داشت که با گرفتن پول از دشمن شماره یک و همیشگی ایران، قصد نابودی و تجزیه کشور را داشت. جالب اینکه علی پناهیان(برادر محمود) نیز بعدها به خدمت دولت بعث عراق در آمد.

به نظر می رسد طمع مالی و فرار از انزوا از انگیزه مهم پناهیان برای عزیمت به عراق و همکاری با بعثی ها بوده باشد. برابر اسناد، او در سال 1346 فقط 200 روبل از دولت شوروی دریافت می‌کرد (با یک زن روسی و فرزندی ده ساله و تحصیلات عالیه حقوق) اما پس از همکاری با صدام از نظر مالی به شدت تامین شد. پناهیان بعدها به همراه رزم آور نشریه ای به نام «اتحاد» به زبان های فارسی، آذربایجانی، کردی و بلوچی است.

سیروس ایزدی از عناصر کمونیست نزدیک به پناهیان در خصوص فعالیت های وی می گوید:

«… در عراق خانه و زندگی اش تامین است و ماهی دویست دینار می گیرد. روزنامه ای به اسم اتحاد منتشر می کند که به زبان های فارسی، آذربایجانی، کردی و بلوچی است و بر عکس روزنامه های حزب توده زبان آذربایجانی را ترکی می نماید که در آن هم حکمتی است. به بیات پیشنهاد کرده بود که در همان روزنامه یا رادیو خلق بغداد کار کند و بیات گفته بود که نوکری البکر و بعثی ها را نمی کند و این خیانت محض است. از بیات هم شنیدم که علت استعمال ترکی به جای آذربایجانی برای خوشایند ترکیه است و کتاب هم در بغداد به نام جغرافیای ترکزبان های ایران چاپ کرده است که آن را کارمندان انیستیتو خاورشناسی مسکو تهیه کرده اند ولی پناهیان نسخه ای از آن را برده و به نام خودش چاپ کرده است».

برابر اسناد موجود هر چند جبهه موسوم به خلق های ایران پس از قرارداد الجزایر منحل شد و پناهیان برای مدتی به شوروی رفت، اما فعالیت های او و زهتابی برای بعثی ها به قدری ارزشمند بود که مجددا به عراق فراخوانده شده و به سفرهایی را به سلیمانیه ( برای دیدار با قاسملو) کویت و آلمان غربی انجام داد. در سفر به برلین غربی آنها با جواد زرینه دیدار و گفتگو کرده بودند. در 1354  یعنی یکسال پس از انعقاد قرارداد الجزایر قاسملو، زرینه، محمود، مصطفی و علی پناهیان و نیز رزم آور در عراق مشاهده شدند. همچنین گزار شده است که کلیه متواریان کمونیست در سال 1354 در کرکوک و یارولی استقرار پیدا کردند که شخص پناهیان سرپرستی آنها را بر عهده داشت. برابر برخی اسناد پناهیان در دیماه 1354 با شخص صدام حسین (با حضور وزیر کشور عراق) در جلسه ای شرکت می کند که طی آن توطئه هایی برای آشوب در ایران با استفاده از فعالان کمونیست یعنی استقرار آنها در نواحی مرزی طراحی می شود.

فعالیت پناهیان و زهتابی در عراق نشان میدهد که جریان قوم‌گرای پان ترک همواره آماده هر گونه خیانت  به کشور و همکاری با دولت های متخاصم بوده و هستند. در بلبشوی انقلاب اسلامی محمد تقی زهتابی با توجه به فراموش شدن سوابق و اسنادش وارد ایران شد و به فعالیت مخرب پرداخت. زهتابی به عنوان تعلیم دیده در مکتب کمونیست و سپس حزب بعث عراق، شاگردانی را تربیت کرد که آرمان بزرگ آنها نابودی کشور ایران بود. امروز وظیفه ما این است که مراقب شاگردان و تعلیم یافتگان مکتب زهتابی ها و پناهیان ها باشیم. شغل ظاهری آنها نویسندگی و انتشار روزنامه است اما در عمل بخشی از یک «شبکه» برای نابودی کشور اند. بدیهی است که آنها آموزش دیده اند تا اهداف اصلی و امیال باطنی خود را پنهان کنند و با کار مخفی ماسک هایی چون «هویت‌طلبی» بر چهره بزنند. اما هدف نهایی آنها همان انگیزه ای است که زهتابی و پناهیان ابتدا به دستگاه استالین و سپس حسن البکر و صدام حسین گره زد.